تنگنا
در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد این درد ها را نمی شود به کسی اظهارکرد...
 
 

 

لخته های خون روی ایوان ریخته

باد بال و پرها را زیر باران ریخته

 

باد آمد خاطرات کهنه ای همراه خود

در دلم ، پشت دیوار زندان ریخته

 

باد آمد بوی یک عطر قدیمی با خودش

بین شهر و کوچه ها و دور میدان ریخته

 

چون درختی سبز بودم ... بی تو انگار

برگ هایم مثل فصل زرد آبان ریخته !

 

 دوریت چنگیز شد، مرد عاشق پیشه را

بعد خاک و خون کشیدن در بیابان ریخته

 

انگار که بره ای را پاره پاره کرده و

گرگ بی رحم پیش پای چوپان ریخته

 

سوختن سهمم نبود افسوس و بدتر از آن

باد آهش را بر زغال روی قلیان ریخته

 

قهوه و هی قهوه و هی ... دیوانه ام نه؟

شاید عکس چشمت توی فنجان ریخته

                      ( دلخون )


ارسال شده در تاریخ : شنبه 22 اسفند 1394برچسب:, :: 21:56 :: توسط : دل خون

درباره وبلاگ
حسین صادقیه . این اسمیه که ممکنه در یکی از معدود جاهای زندگی به درد سنگ تراشی بخوره که بدونه با چه حروفی سنگِ سیاه رو خط خطی کنه . ما بقیه اطلاعات مثل زمان و مکان متولد شدن و... هم مثل همین اسمه . القصه حکایت امر این است که ما کاره ای نیستیم پس خوشخبت کسایی که عقلشون پاره سنگ می بره چون ملکوت آسمان و زمین مال اوناس. هر چی و هر کی و هر جا که باشیم آخر سر باید ریق رحمتو نوش کنیم ولی افسوس حتی اینم نقل ونبات دهنا شده که در جلد آدمای با فهم و کمالات فقط ازش دم میزنیم ... کاش اندکی به اصل ذاتمون بر می گشتیم
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تنگنا و آدرس sayeh-rooshan.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 55
تعداد نظرات : 235
تعداد آنلاین : 1

Alternative content